loading...
مــجـلـّه فـــرهنـگـی مــــرصــاد|Mersad caltural magazine
نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 68 پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

به گزارش کارگروه فرهنگ ومذهب مرصاد؛ دردین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن‌ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است، مانند شب و روز مبعث، ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاص از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و «لیلة الرغائب» از جمله شب‌هایی است که از نظر شیعه یکی از شب‌های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده‌اند، در جواب این سؤال که چرا لیلة‌ الرغائب را شب آرزوها می‌گویند، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه جواب می‌‌دهد:


این شب از نظر شیعه یکی از شب‌هایی است که نزد خداوند از فضیلت خاصی برخوردار است و در روایات اهل بیت(ع) بر پاسداشت آن شب تأکید زیادی شده است، به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم(ص) در فضیلت این شب نقل شده است که حضرت فرمود: از شب جمعه اول ماه رجب غفلت نکنید، همانا آن شب شبی است که ملائکه آن شب را «لیلة الرغائب» می‌نامند و در آن شب وقتی یک سوم شب گذشت، هیچ ملکی در آسمان و زمین باقی نمی‌ماند مگر اینکه در کعبه و حوالی آن جمع می‌شوند و خداوند خطاب به آن‌ها می‌فرماید: ای ملائکه‌های من هر چه می‌خواهید از من بخواهید و ملائکه می‌گویند: ای خدای ما حاجت ما از تو این است که روزه‌گیرندگان ماه رجب را ببخشی و خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: این کار را انجام دادم(1)


روایات دیگری که در این مورد وجود دارند که همه این‌ها اهمیت این شب را می‌رسانند و برای این شب اعمال خاصی ذکر شده است، به عنوان مثال در روایتی پیامبر اکرم(ص) پس از توصیف شب رغائب فرمودند: اما کسی که روز پنج شنبه اول ماه رجب را روزه می‌گیرد و سپس بین نماز مغرب و عشا، 12 رکعت نماز بخواند و بعد از فراغت از نماز 70 مرتبه صلوات بفرستد و بگوید: «اللهم صلّ علی محمد و علی آله» و سپس سجده کند و در سجده 70 مرتبه بگوید: «سبّوح قدوس رب الملائکه و الروح» و سپس سر از سجده بردارد و بگوید: «ربّ اغفر و ارحم و تجاوز عمّا تعلم، إنّک انت العلّی الأعظم» و سپس دوباره به سجده رود و 70 مرتبه بگوید: «سبوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح» و بعد از آن در سجده حاجت خود را بطلبد، إن‌شاء‌الله بر آورده می‌شود.(2)


همچنین در روایت آمده که در هر یک از نماز یک بار حمد، سه بار سوره «قدر» و 12 بار سوره «توحید» خوانده شود و در ادامه حضرت پیامبر اکرم(ص) چنین می‌فرماید: قسم به کسی که نفس من به دست اوست، عبدی یا کنیزی نیست که این نماز را بخواند مگر اینکه جمیع گناهان او بخشیده می‌شود هر چند که به اندازه زبد دریا باشد و شفاعت می‌کند روز قیامت 700 نفر از اهل بیت خود را که مستحق آتش هستند.(3)


و هر کس این نماز را بگذارد و چون شب اوّل قبر او شود حق تعالی ثواب این نماز را به سوی او به صورتی نیکو و رویی گشاده می‌فرستد و با زبان فصیح به او می‌گوید: ای حبیب من! بشارت باد تو را که نجات یافتی از هر شدت و سختی، گوید: تو کیستی؟ به خدا سوگند که من رویی بهتر از روی تو ندیدم و کلامی شیرین‌تر از کلام تو نشنیده‌ام و بویی بهتر از بوی تو نبوییدم، گوید: من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردی امشب به نزد تو آمدم تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند، در عرصه قیامت پس خوشحال باش که هرگز خیر از تو معدوم نخواهد شد.(4)


در کتب فقهی و رساله‌های عملیه شیعه و کتاب‌های اخلاقی، همه از نماز شب رغائب به عنوان یکی از نمازهای مستحبی یاد کرده‌اند که همه این‌ها فضیلت لیلة الرغائب نزد خداوند را می‌رساند، نتیجه اینکه شب جمعه اول ماه رجب را از آن جهت «لیلة الرغائب» شب آرزوها نامیده‌اند که این شب از اهمیت و فضیلت زیادی برخوردار است و برای آن شب، اعمالی ذکر شده است که هر کس آن ها را بجا بیاورد، إن‌شاء الله حاجت‌های او برآورده خواهد شد و این شب از شب‌های معدودی است که از اهمیت و فضیلت خاصی برخوردار است.

*منابع

1. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، ج5، ص232.

2. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، قم، انتشارات آیین دانش، ص255، 256.

3. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج5، ص233.

4. عباس قمی، مفاتیح الجنان، قم، انتشارات آیین دانش، ص256.

نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 29 پنجشنبه 27 فروردین 1394 نظرات (0)

به مناسبت چهلمین روز درگذشت حاجیه خانم فاطمه سیلاخوری مادر شهیدان احمد و محمد کشوری، یادداشتی از مسعود آب‌آذری پژوهشگر و نویسنده جوان دفاع‌مقدس که عمری را با این شیرزن گذرانده، در ادامه تقدیم به مخاطبان می‌شود.


در سوگ اربعین بانوی شهیدان چه‌می‌توان گفت که کلمات و حرف در مقابلش بی‌معنی و ناتوان خواهند بود؟! چاره کار به‌یاد آوردن اعمال آن خورشید رحمت و عطوفت است، وقتی که احمدش به شهادت رسید، به سفارش احمد در شهر کیاکلا رحل اقامت افکند تا مردم را با اندیشه سیمرغ‌وار به قاف حقیقت بودن برساند و خود دوری از احمدش را تاب آورد.


یادم میآید یکبار که به خدمتش رسیدم، فیش مخابرات منزلش را مشاهده کردم با رقمی سنگین! تعجب کرده بودم، مادر گفت: چاره‌ای نیست، کاش پاهایم توان رفتن داشت؛ مجبورم که به عوض این پاهای ناتوان، برای سفارش به مسئولان درباره مشکلات مردم، دست به تلفن و گوشی شوم.


مادر سیمرغ آسمان ایران، همیشه فکر می‌کرد کاری که بر زمین مانده، توان انجام دادنش را دارد و پیگیری مشکلات مردم را رسالت خود می‌دانست؛ چنان شاخسار انبوه محبتش همه را دربرمیگرفت که طیف گوناگون مردم زیر سایه‌سارش جمع میشدند، ورزشکار، هنرمند، بازاری، کارمند، کشاورز، دانشجو، دانش آموز، خانه دار، مسجدی و ... .


بانوی ما باور داشت که کلمات و حرف، توان پذیرایی از این مردم را ندارند، پس در سفره رحمت او، تنها جان مهربانش بود که می‌بایست در کوره عشق مصرف میشد و سرانجام وقتی شهر کوچک کیاکلا و حومه، تصمیم گرفت برای پایتخت مهربانی نامی درخور بگیرد و به شهرستان ارتقا یابد، سیمرغ نام گرفت به همت همین مادر سیمرغ رحمت؛ و اینگونه سیمرغ، سیمرغ شد و سیمرغ حقیقی، به نزد حقیقت مطلق پر کشیده و اکنون او مراد و اسوه کسانی شد که می‌خواهند کفش آهنین صداقت، ایثار و همت را در پای کنند.

نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 29 پنجشنبه 28 اسفند 1393 نظرات (0)



عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم


دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را زدر خانه براندیم


هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما 
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم


احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم

من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم


صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند 
ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم


ماننده افسونزدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم

از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم

*مجله فرهنگی مرصاد سال خوشی را برای شما آرزومند است.

نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 109 شنبه 11 بهمن 1393 نظرات (0)

مرصاد به نقل از شهدای اسلام؛


نهمین ماهنامه«شهدای اسلام» که اولین شماره در سال دوم عمر خود را در عرصه مطبوعات کشور را سپری میکند، عصر دیروز با حضور آقای عزیزی نماینده شازند مجلس شورای اسلامی وسردار غیاثی  در غرفه ماهنامه شهدای  اسلام در بیستمین نمایشگاه مطبوعات با استقبال  علاقه مندان رونمایی شد وصبح امروز در تهران و شهرستانهای سراسر کشور به روی گیشه رفت.



نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 53 جمعه 14 آذر 1393 نظرات (0)

 کنار قدم‌های جابر/سوی نینوا رهسپاریم

ستون‌های این جاده را ما/ به شوق حرم می‌شماریم

شبیه رباب و سکینه/برای حرم بیقراریم

ازین سردی و سختی راه/به شوق تو باکی نداریم

فدایی زینب/هوادار عشقیم

اگرکه خدا خواست/بزودی دمشقیم

لبیک یابن الحیدر


طبق حدیثی که مرحوم شیخ عباسی قمی از حضرت عسگری(ع) نقل کرده، حضرت زیارت اربعین را یکی از پنج نشانۀ مؤمن دانسته‌اند (مفاتیح الجنان، باب دوم، اعمال روز اربعین). از سال‌ها قبل مراجع تقلید ساکن در عراق، حکم وجوب زیارت اربعین برای مسلمانانِ این کشور را صادر کرده‌اند. البته از قبل از صدور این فتوا، شیعیان عراق به دلیل موانع امنیتی بسیاری که حکومت صدام تدارک ‌دیده بود، قادر نبودند به زیارت بروند خصوصاً در روز اربعین که این موارد شدت می‌گرفت.

 
پس از سقوط حاکم مستبد عراق، اولین اربعین حسینی در اردیبهشت 1382 با ظرفیت 3 میلیون زائر به طور خودجوش برگزار شد. راه‌پیمایی که با اعجاب ارتش امریکا و خبرگزاری‌های مستقر در عراق مواجه شد و رسانه‌ها این قیام مردم عراق را به جهان مخابره کردند. طبق گزارشات واصله این تعداد در اربعین 1433 (دی ماه سال 1390) به بیش از هفده میلیون نفر بالغ گشت.
اتوبان هشتاد کیلومتری نجف به کربلا در روزهای منتهی به اربعین مملو از جمعیت است. به طوری که تقریباً برای حرکت اتومبیل‌‌ها راهی وجود ندارد.

آری این است زنده نگه داشتن نهضت و فرهنگ حسینی که همه را به سمت خود می کشاند خواه کودک1 ماهه باشد یا پیرمردی100ساله عشق حسین سن وسال ودرجه ومرتبه نمی شناسد.


حق پرستاني که از عشق خدا دم مي زنند
گام اول پشت پا بر هر دو عالم مي زنند

مي کنند آنان که حق را بهر دنيا بندگي
بوسه بر دست سليمان بهر خاتم مي زنند

دیوانه را دیوانگی  چه خوش است ،چون گوییا دیوانه حسین(ع) است؛این است عالم دیوانگی وشور حسینی ای کاش که ذره ای با شعور ومعرفت وبصیرت حسین(ع) همراه باشد ؛که انشاء لله هم همینطور است.

امّــا دراین میان عده ای جاهل  نه از قصد بلکه این طور بار آمدند ،از بس با پول خریدنشان دگر چراغ حق در وجودشان خاموش شد به معنی دیگر حزب بادشدند؛ هرچه اربابشان(آمریکا وصهیونیسم) بگویندآنها بله قربان گویند

که من به آنها حق می دهم چون آنها با این خوی وحشی گری بزرگ شدند و بعید می دانم که تغییر کنند

چون مغزشان را با فرهنگ غلط شستشو دادند نگذاشتند چشمشان معنا ومفهوم حق را دریابد.،آری جبهه ی کفار را عرض میکنم که بر سنّت پدرانشان دین برمی گزینند وذره ای در آن جستجو نمی کنند  که اصلا آیااین آیین حق است یا باطل ؟

عکسهایی از اربعین رو در پست بعدی براتون میذارم.

نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 46 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)



دانش آموز بسیجی شادروان رضا خطیرملک


آقای رضا خطیرملک از بسیجیان فعال وکوشا بوده که همیشه ودر همه ی عرصه ها فرهنگی،رزمی ،ورزشی...حضور داشته  ایشان در تاریخ1393/02/18 روز پنجشنبه در اثر سانحه تصادف با موتور در جاده کمربندی قائمشهر- بابل  در اثر برخورد با خودروی پراید به رحمت خدارفتند ؛ایشان در عرصه بسیجو از هیچ کمکی نسبت به این عرصه دریغ نمی کردند.از خداوند متعال شادی روح این  بسیجی عزیزرا خواستاریم.  انشاء الله خداوند متعال ایشان را با آقا علی اکبر امام حسین(ع) محشورگرداند.


شادی روحش صلوات












نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 43 پنجشنبه 29 آبان 1393 نظرات (0)

به اسم الله... 
همه رفته اند و مانده يك زينب، 
و زينب نمى داند چه كند، 
پسر برادرش، زين العابدين(ع)، فرمود: 
عَلَيْكُنَّ بِالْفَرٰار... 
و بانوى صبر نمى داند... 
خيمه هاى سوخته را جستجو كند براى يافتن كودكان، 
دامن آتش گرفته ى رقيه(س) را خاموش كند، 
بانو سكينه(س) را دريابد، 
يا رباب(س) داغديده ى اصغر را... 
از صلابت و صبر و نطق كوبنده اش همه گفته اند؛ اصلاً نيازى نيست، كافيست بگويى دختر حيدر است، 
ديگر نيازى به توصيف بيشتر نيست؛ اما بگذار از دردهايش بگويم... 
از زمانى كه تك تك آل الله را سوار كرد و مَحرمى نبود تا برايش ركاب بگيرد؛ 
آخر ١٠ روز قبل تر، على اكبر زانو را ركاب عمه مى كرد، 
حضرت علمدار(ع) مگر مى گذاشت كسى چشمش به ناموس خدا بيفتد؟ 
چه برسد به اينكه دختر حيدر را سيلى بزنند؛ سنگ بزنند؛ 
زمانى كه خواست سوار مركب شود، فقط يك نگاه به سمت گودال كرد و زير لب زمزمه كرد: 
كاروانى از شقايق، هر زمان آيد به يادم/ من كه در يك نيمه روزى، هستى ام از دست دادم 
حسين جان! ببين ناموس خدا را به اسيرى مى برند... 
عباس! بلند شو معجر رقيه را پس بگير... 
على اكبرم! عمه تنهاست، كجايى پسر برادرم؟
از شام بگويم؟ از يك كوچه پُر از مغيره؟ 
از محله ى يهودى؟ 
از بازار برده فروشان كه حرامى ها با انگشت دختران آل الله را نشانِ هم مى دادند، 
راستى... 
آزاد شد شريعه همان عصر واقعه/ يادش بخير ساقى آب آورى كه نيست
از زمانى بگويم كه براى آرام كردن رقيه، سر آوردند در طشت طلا؛ 
و اصرار مى كرد من كه غذا نمى خواهم، 
من كه گرسنه نيستم، 
و زينب(س) بايد با زبان بى زبانى به دختر ٣ ساله بفهماند 
اين سر است، غذا نيست... 
براى زينب سنگ هاى شامى دردآور نيست؛ 
دردهاى زينب(س) از جنس ديگرى است، 
از جنس لكنت زبان رقيه... 
از جنس چوب خيزران و بزم شراب است... 
از جنس هلهله دور سر شاه است... 
از جنس تنور است... 
درد زينب(س) زمانى است كه سر حضرت ماه(ع) را با طناب به گردن اسب بستند، 
و اين اسب هى سر را پايين مى آورد... 
درد زينب(س) اهانت است نه شهادت؛ 
او كه شهادت را درد نمى داند، 
شهادت زيبايى است: 
وَ مٰا رَأَيْتُ اِلّا جَميلٰا... 
والسلام
نیما جمشیدی کٌمرودی(admin) بازدید : 43 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)

داستان این بار از آنجا شروع می شود که در شب عاشورا در بولوار دریای سعادت آباد، یک خانم معلوم الحال که با وضعیت ناهنجاری در خیابان مقابل تکایای عزاداری ظاهر شده و با چند پسر دیگر سرگرم کشیدن سیگار و اعمال منافی عفت بوده، با تذکر دو خانم مذهبی مواجه می شود.

امر به معروف,نهی از منکر,معروف,منکر,گناه,بد حجابی,عاشورا,محجبه,حمله به زن محجبه,بلوار دریا

 

حمله اوباش به ناهیان از منکر برای مردم به یک داستان تکراری بدل شده است. حملاتی که حتی آمار حدودی آن هم قابل تخمین زدن نیست و جدای از تعداد جانبازان این اصل مهم دین، از سال 69 تاکنون شهادت حداقل 16 نفر را بدنبال داشته است. از شهید ناصر ابدام 15 ساله در سال 69 تا طلبه شهید علی خلیلی در سال 93.

داستان این بار از آنجا شروع می شود که در شب عاشورا در بولوار دریای سعادت آباد، یک خانم معلوم الحال که با وضعیت ناهنجاری در خیابان مقابل تکایای عزاداری ظاهر شده و با چند پسر دیگر سرگرم کشیدن سیگار و اعمال منافی عفت بوده، با تذکر دو خانم مذهبی مواجه می شود.

فرد مذکور در مقابل تذکر لسانی آن دو نفر اقدام به کشف حجاب کرده و به سمت آنها حمله‌ور می‌‍شود و پس از درآوردن چادر از سر آنها اقدام به ضرب و شتم ناهیان از منکر می کند؛ این خبری بود که چندی پیش در رسانه‌ها منتشر شد.


امر به معروف,نهی از منکر,معروف,منکر,گناه,بد حجابی,عاشورا,محجبه,حمله به زن محجبه,بلوار دریا


خانم میرزاحسین همان فردی است که شب عاشورا همراه دختر 14 ساله‌اش در حوالی دانشگاه امام صادق(ع) مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تنها جرم او "یک تذکر لسانی" به اوباشی بود که در مقابل تکایای عزاداری با وضعیتی نامناسب مشغول گپ و گفت و سیگار کشیدن بودند. او با حضور در غرفه مشرق از عملکرد رسانه‌های ارزشی گلایه کرد و به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت که در ادامه می‌خوانید؛

«دقیقا مصادف با شب عاشورا این اتفاق افتاد. من همراه دخترم که تنها 14 سال دارد تصمیم گرفتیم به هیاتی سمت دانشگاه امام صادق برویم. وقتی قدم زنان در بلوار دریا به سمت هیئت در حال حرکت بودیم، با صحنه ای زشت مواجه شدیم. دو خانم همراه یک آقا در حال کشیدن سیگار و یک وضعیت نامناسب پوششی را دیدیم.

ما چون "امر به معروف و نهی از منکر" را وظیفه شرعی خود می دانستیم طبق معمول همراه دخترم یک تذکر لسانی به آنها دادیم و من به آنها گفتم: «عزیزم اگر امکان دارد حجاب تان را رعایت کنید.»
اما آنها به من و دخترم شروع به فحاشی کردند. من بخاطر امام حسین(ع) به هیچ وجه ناراحت نشدم و چون شب عاشورا بود و آن منطقه هم مثل کل شهر تهران در عزای امام حسین(ع) سیاه پوش شده بود خطاب به آنها گفتم: «امام حسین(ع) از شما حجاب می خواهد به احترام امام حسین(ع) حجاب تان را رعایت کنید.»

اما آن خانم به یکباره به سمت من حمله ور شد و شروع کرد به فحش دادن و ناسزا گفتن. همسر دوست بنده که تازه از راه رسیده بود آمد و به اعتراض به آنها گفت: چرا به ناموس مردم فحاشی می کنید؟ آما آنها در جواب به او گفتند: ناموس مردمه و به شما مربوط نیست؛ دخالت نکنید!

در همین حین بود که جر و بحث بین اطرافیان بالا گرفت و آنها چادر از سر رفیق من کشیدند و شروع به ضرب و شتم او کردند.

من دیدم که دوستم در حال کتک خوردن است و آنها سر او ریخته اند. من رفتم طرف یکی از دوستان آن خانمی که به من فحاشی کرده بود و به او گفتم باید بایستید تا نیروی انتظامی بیاید و ماجرا را پیگیری کند.

اما او به رفقایش خبر داد و اقدام به فرار کردند.

من رفتم سمت آن خانمی که با دوستم درگیر بودند و او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند و دست او را گرفتم ولی او شروع کرد مشت و لگد نثار من کرد. ولی من هیچ عکس العملی نشان ندادم.

حتی یک خانم محجبه هم آمد نزدیک ما شد و به من گفت چرا ایستادی و کتک می خوری.

در همین حین بود که آن خانم محکم به سر من ضربه زد و سر من به یک درب آهنی برخورد کرد و من افتادم؛ و بعد از آن راهی بیمارستان شدم.

جالب اینجاست که وقتی به کلانتری 134 شهرک غرب رفتیم، آنها در کلانتری هم شروع به جسارت و فحاشی کردند و مدام ما را تهدید می کردند که اگر شکایت کنید ما فلان کار را می‌کنیم.

در کلانتری رفقایشان را هم صدا زده بودند و تعدادشان خیلی زیاد شده بود،‌ آنها خطاب به دوستم می گفتند که ما شما را زنده نمی گذاریم و می‌کشیم!

اوضاع اینگونه بود که ناگهان آن دوتا خانم درازکش شدند و گفتند ما کتک خوردیم.

سیل تهمت و اتهام زنی در کلانتری روانه ما شد و همه با هم هر چه که به ذهنشان می رسید نثار ما کردند؛ از کتک زدن تا اسیدپاشی و ... »

درباره ما
پُل ارتباطی با ما رایانامه:8alamdar@mihanmail.ir سامانه پیامکی:30005964102030
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    عـملـکرد مجـلّه فرهنگی مـرصـاد را چگونه ارزیابی می کنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 114
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 35
  • بازدید کلی : 16,068
  • کدهای اختصاصی